Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1843 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
half long
U
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence
U
جمله سرسطر جمله عنوان
ranged
U
حد فاصل
line of d.
U
حد فاصل
interfaces
U
فاصل
interface
U
فاصل
range
U
حد فاصل
partitions
U
حد فاصل
ranges
U
حد فاصل
partition
U
حد فاصل
disjunctive
U
فاصل
frontier
U
خط فاصل مرزی
midrib
U
خط یا برامدگی حد فاصل
contour
U
خط فاصل درنقشههای رنگی
break up
U
حد فاصل علایم مشخصه هدف
long-drawn-out
U
طویل
lengthy
U
طویل
longer
U
طولانی طویل
long dated
U
طویل المدت
slotting
U
سوراخ طویل
slots
U
سوراخ طویل
longed
U
طولانی طویل
long-
U
طولانی طویل
long gallery
U
راهرو طویل
long
U
طولانی طویل
slot
U
سوراخ طویل
majored
U
طویل ارشد
majoring
U
طویل ارشد
long gallery
U
اتاق طویل
long term
U
طویل المدت
longest
U
طولانی طویل
wiredrawn
U
طویل و فریف
lengthened
U
طویل شدن
lengthening
U
طویل شدن
lengthens
U
طویل شدن
major
U
طویل ارشد
lengthen
U
طویل شدن
longs
U
طولانی طویل
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
contour map
U
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
elongation
U
قابلیت طویل شدن
draw
U
طویل کردن کشش
investment credit
U
اعتبار طویل المدت
capital liability
U
دیون طویل المدت
draws
U
طویل کردن کشش
long term project
U
پروژه طویل مدت
sustained load
U
بار طویل المدت
hyperon
U
جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
long term interest rate
U
نرخ بهره طویل المدت
gyroplane
U
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
deflection under long term loading
U
خیز ریز بار طویل المدت
flight arrow
U
تیر مخصوص تیراندازی باپرواز منحنی و طویل
chunking along
U
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
capital assets
U
دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
epididymis
U
زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
term
U
جمله
among the rest
U
از ان جمله
amongst
U
از جمله
termed
U
جمله
terming
U
جمله
sentencing
U
جمله
sentences
U
جمله
outright
U
جمله
sentence
U
جمله
outrightly
U
جمله
inclusive of
<prep.>
U
از جمله
mongst
U
از جمله
comprising
<prep.>
U
از جمله
including
<prep.>
U
از جمله
sentence
U
جمله
sentence adverb
قید جمله ای
provisos
U
جمله شرطی
proviso
U
جمله شرطی
double talk
U
جمله دو پهلو
residual term
U
جمله باقیمانده
term
U
جمله عبارت
choice of words
U
جمله بندی
totaled
U
جمله سرجمع
periods
U
جمله کامل
control statement
U
جمله کنترلی
clauses
U
جزئی از جمله
final term
U
جمله نهایی
executable statement
U
جمله اجرایی
error term
U
جمله خطا
stochastic term
U
جمله تصادفی
mathematical term
U
جمله
[ریاضی]
term
U
جمله
[ریاضی]
statement label
U
برچسب جمله
residual term
U
جمله پسماند
middling
U
جمله مشترک
period
U
جمله کامل
wordage
U
جمله بندی
definiens
U
جمله تعریفی
declaration statement
U
جمله تعریفی
word choice
U
جمله بندی
totals
U
جمله سرجمع
totalling
U
جمله سرجمع
an involed sentence
U
جمله پیچدار
parenthesis
U
جمله معترضه
term
U
جمله طیفی
one word sentence
U
جمله تک واژهای
terming
U
جمله طیفی
termed
U
جمله عبارت
compound statement
U
جمله مرکب
terming
U
جمله عبارت
loose sentence
U
جمله بیربط
sentence fragment
U
جمله جزء
termed
U
جمله طیفی
verbiage
[American English]
U
جمله بندی
wording
U
جمله بندی
total
U
جمله سرجمع
totaling
U
جمله سرجمع
clause
U
جزئی از جمله
totalled
U
جمله سرجمع
assignment statement
U
جمله جایگزینی
diction
U
جمله بندی
nonexecutable statement
U
جمله غیر اجرایی
parses
U
جمله راتجزیه کردن
reporter
U
جمله ساز نویسنده ناصادق
monomial
U
دارای فقط یک جمله
colloquialism
U
جمله مرسوم درگفتگو
full point
U
نقطه پایان جمله
term symbol
U
نشانه جمله طیفی
parse
U
جمله راتجزیه کردن
punch-line
U
جمله اساسی واصلی
sentence completion test
U
ازمون تکمیل جمله
punch line
U
جمله اساسی واصلی
colloquialisms
U
جمله مرسوم درگفتگو
periods
U
نقطه پایان جمله
job control statement
U
جمله کنترل کار
job control statement
U
جمله کنترل برنامه
period
U
نقطه پایان جمله
subroutine reentry
U
ورود جمله به زیرروال
parsed
U
جمله راتجزیه کردن
impresa
U
نشانه جمله شعاری
punch-lines
U
جمله اساسی واصلی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
predicatively
U
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist
U
جمله ساز نویسنده ناصادق
sign of aggregation
U
علائم مخصوص جمله جبری
saws
U
لغت یا جمله ضرب المثل
sawed
U
لغت یا جمله ضرب المثل
armless
<adj.>
U
بی بازو
[در آخر جمله می آید]
saw
U
لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive
U
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
the difference between the consecutive terms
U
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
sawing
U
لغت یا جمله ضرب المثل
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
cat-and-dog
<adj.>
<idiom>
U
پر جنگ و جدال
[در آخر جمله می آید]
parse
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
vinculum
U
خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
How can I make such pilot
U
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
parsed
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning.
U
این جمله معنی رانمی رساند
parses
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
insert
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserts
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
other than
[usually used in negative sentences]
<adv.>
U
به غیر از
[در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserting
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable
[accessible to most people]
U
هم مشرب
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
approachable
[accessible to most people]
U
همخو
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
geometric mean
U
فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
tag line
U
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
transversal
U
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable
[accessible to most people]
U
کمک کننده
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
do
U
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase
U
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling
U
نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
one for one
U
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
recursive equations
U
معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
pigmy
U
قد کوتاه
miniature
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
stockier
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
pigmy
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
miniatures
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
pygmy
U
کوتاه
low
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
Recent search history
Forum search
2
New Format
1
postside
1
deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1
A hero can affect on the people.
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
time is prceious it has great
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1
سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1
سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمیگردد یا فقط به piping
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com